آخرین خبرها
خانه >> شهد شعر >> می خون‌رنگ

می خون‌رنگ

تمام هست عالم مست آن یار است پنداری
به گلزار جنون جاری به گل‌ها رنگ و بویش بین
به درگاهش چنان دل بسته امشب دیده از حسرت
اگر چه خفته لیکن نیست جرأت تا رخش بینم
عقیق لب مرا یاد می خون‌رنگ اندازد
سیه مستم ز شرب خنده و جام نگاه او
نمی‌گوید ز دست عشق او تا کی بگریم زار
گمانم دوش با جام و می و ساقی سحر کـرده‌ست
به پایان کی رسد شام سیاه و درد هجــرانش
  به دام شام موی خود گرفتارست پنداری
ز روی گلشنش سرگشته گلزار است پنداری
که هر دم گویدم هنگام دیدار است پنداری
بترسم ز اضطراب دل که بیدارست پنداری
به چهرو بر عذارش یاس و گلنار است پنداری
شراب و ساغر و ساقی و خَمّار است پنداری
نهاده لب به هم صندوق اسرار است پنداری
نگـاه و دیــده‌اش نـازم که بیمـار است پنداری
«به مویی بسته صبرم نغمه تار است پنداری»[۱]

۹/۴/۸۶

 [۱]. این مصراع از نظیری نیشابوری است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>