گفت وگوی شفقنا با دکتر علی محمد بشارتی: مشکل پاندولیست ها هستند/ اصولگرایان از اصلاحطلبان به خدا نزدیکتر و مومنتر هستند/ به آقای هاشمی گفتم دارید تند میروید، خبرگان را از شما میگیرند. شفقنا- دکتر علی محمد بشارتی از چهرههای مشهور جریان راست یا اصولگرایی امروز است که در دولت دوم آیتالله هاشمی، وزیر کشور بود و خواندن رای مردم ... ادامه مطلب »
بایگانی برچسب ها : علی محمد بشارتی
شراب نگاه
در سینه تا به شوقِ تو باشد نفس، مرا تا بادهای ز شُربِ نگاهت به ساغر است هستم از این شراب، شب و روز مستِ مست بیعشق تو بهشت و جهنّم برابر است بر عرش میرسد ز وِلای تو دستِ من هنگامه از نگاهِ تو در دیدهام بهپاست آتش زدی به خرمنِ جانمٰ ولی خوشم در بحـــرِ پـر ز ورطـــه ... ادامه مطلب »
زار و ناتوان
غم فراق تو سوزاند استخوان ما را بیا که راه نبردیم بی تو بر مقصود شکسته کشتی ما در یم فراق الغوث تویی دلیل و تویی منجی و تویی محبوب بر این خرابهنشینان ترحم آر دمی گذشت عمر و نبردیم لذتی ز جهان چه نعمتی است وجود تو ای فـرشته سرشت بهار بـیتـو خزان است و عشق بی تو فریب ... ادامه مطلب »
بهار پر گل
بهارِ پرگلِ من آفتاب را کم داشت به کوی میکده رفتم همه بُدند جز او به آسمان چو نگاهم فتاد فهمیدم سیاه چون شب هجران بود دو زلف سیاه چو بخت من بود آن دیدهها سیاه و خراب به لب شراب پر از دُرد کرده بُد که رقیب بگفتمش چـه شـود پـا نهی به دیده من خجـل شـدم ز رُخ ... ادامه مطلب »
طف آه
موی مشکین فام تو آشفته از آهی مباد دور گردد نامرادیها همه از راه تو چلچراغ خنده تو کرده روشن خانه را تکیه بر تقوا و همت کن که استغنا خوش است همچو گل سرمست و شادان میکنیگلگشت را گشتـه می مست از دو چشمان خمارت روز و شب خـود چـو مییابم جمال یار را در چهر تو بیوفایی ... ادامه مطلب »
چشم خدای بین
عباس ای به پاکی و مردانگی فرید ای مظهر فتوت و مردی و معرفت کانون حلم و کوه وقار و امید جان در دست تو لوای حسین است تا به حشر نبود دری که وانشود با نگاه تو نامت بلند باد که نام بلند تو لب تشنه از فرات برون آمدی و آب چشم خدای بین تو محشر بهپا کند ... ادامه مطلب »
بازم نگر
ما را بود به نیم نگاه تو صد نیاز عشق و وفا اگر بروی نیز میرود بنشین، مرو که رنج فراق تو مشکل است طوفان هجر، طاقت و صبر از کفم ربود غیر از تو نیست وقت دعا در زبان من در سایهسار نخل بلندت نشستهام جاری است از دو چشم تو شرم و حیا و مهر بـازم نگـر کـه ... ادامه مطلب »
کجاوۀ نور
فکنده فتنه در این شهر زلف پرشکنش کشیده ناوک دلدوز چشم دل سیهش فتاده سایه به مهتاب از فروغ رخش ز گل لطیفترش، هیچ تاب پوشش نیست چو حوریان که نشینند بر کجاوۀ نور چو ماه در نگهم لرزد ار چه شاهد ما تبسـم لب عـابـد فریب و جـانبـخـشش تـو ای نسیـم، خـــدا را تفقّـدی فـرمـا گرفته وام، نبات ... ادامه مطلب »
یار مهربان
ای بهترین انیس من ای یار مهربان ای بهترین حقیقت هستی تو ای عزیز یک لحظه هم ز یاد تو غافل نمیشوم عالم تمام گر پی وصفت زبان شود زیباترین قصاید ممکن به وصف تو مداح دهر گر که زبان واکند به مدح گر طعم خاکساری تو ماه میچشید گر داشت شمس معرفت سجده بر درت فرزانه عارفی که زمامش ... ادامه مطلب »
غارت هوش
دیدم آن دلربای غارت هوش می ز چشمش سیاه مست شده قدح و ساغر و پیاله و جام چشمه از ذوق او دود به شتاب چونکه در چهر او سحر خندید من چه گویم از آن لب نوشش غنچه میدید گر دهانش را چون که آزرده است گل بدنش عود دارد نسیم گیسویش جنبش زلف او به موسم باد لاله ... ادامه مطلب »