آخرین خبرها
خانه >> شهد شعر >> دیده خون گرفته

دیده خون گرفته

بنمای روی تا که کند شهر هلهله
تا نکهت تو برد صبا سوی بوستان
پل بسته بود دیده به دل ز اشک خون‌فشان
شوق خیال تست که دلخوش کند مرا
صد دل به اشک و بسته به فتراک در پی‌ات
خورشید روی تو ز چه رو نیمه‌شب زده‌ست
جانم ستان و نیم نگاهی به من فکن
جز یاد و نام تو نبود هیچ در دلم
بـر راه تـو چـو ژالـه بـه گـل بس گریستم
جـانـی‌ست مـایه‌ام کـه بـه پـای تو افکنم
  بگشا گره ز زلف و بینداز زلزله
افتاد در میانه عشّاق ولوله
آوخ که سیل خون ز پی افکند فاصله
کی داشتم به عمر جز این شوق مشغله
صد دیده خون گرفته و در راه قافله
صبح است و یا رسیده کنون وقت نافله
ترسم دلا زیان بکنی زین معامله
ورنه ز دست دیده به دل می‌کنم گله
رفت از کفـم قـرار چـو پـایـاب حــوصله
بـا یک نگـاه دلخـوشم آیـا دهـی صِلــه؟

تهران – ۱۰/۱۲/۷۹

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>