آخرین خبرها
خانه >> شهد شعر >> لبخند شعر

لبخند شعر

ز سر گذشت سرشکِ غم و محن بی‌تو
گلوی ماه ز فریاد نیمه شب بگرفت
گذاشت سر به بیابان هجر لاله باغ
نشاط از سرِ سُکر‌آورِ جوانی رفت
نسیم بی‌تو ز خوابِ گران نپرهیزد
خزان بیا که بشد رهزنِ بهار امسال
ز رنج هجر برفت آب و رنگ از رخ باغ
بـه چشـمِ ابـر نمـاند اشک و آه در دلِ من
تبسّـم از لبِ عـابـد فــریب بــاغ پـرید
  کجاست ساحل امنی برای من بی‌تو
شرار عشق بسوزاند جان و تن بی‌تو
سرِ بهار ندارد دگر چمن بی‌تو
سکوت کرده هزارِ شکر شکن بی‌تو
بیا که چشمه بیفتاد از سخن بی تو
پُر است باغ ز غم ناله زغن بی‌تو
درید غنچه افسرده پیرهن بی‌تو
نمی‌تپـد نفسـی مــرغِ دل بـه تن بی‌تـو
ثـر نمـاند ز لبخنـدِ شعــرِ من بی‌تـــو

تهران- ۲۴/۸/۷۹

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>