آخرین خبرها
خانه >> شهد شعر >> داغ جدایی

داغ جدایی

نمی‌روی دمی ای خوب‌روی از نظرم
اگر گذار من افتد به کوی دلکش تو
چنان خیال تو کرده‌ست جان و دل مشغول
چنان بسوخت وجود من از شرار خیال
بسوز گر که توانی به یک نگاه مرا
اگر که سیم و زرم نیست هیچ بهر نثار
بخنـد تـا کـه خـزانــم بهـــار گردد باز
اگر که دیده و دل نیست در خـورت اکنون
   به عمر جز تو نبوده‌ست شاهد دگرم
نشاید از سر کوی تو تا از آن گذرم
 که نیست روز و شب از جان خویشتن خبرم
که سوخت داغ جدایی تمام از شررم
که زان میانه نبینی به جز وفا اثرم
سری است بهر نثارت به جای سیم و زرم
تبسمــی بکـن ای دوسـت تا ز جان گذرم
بـر آن سـرم که کنم همچو خاک راه سرم

تهران – ۹/۱۲/۸۴

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>