آخرین خبرها
خانه >> شهد شعر >> خونبهای تو

خونبهای تو

ای مظهر خلوص که خلد است جای تو
ای افتخار کعبه و محراب، ای حسین!
ای خون حق که زنده بشد دین ز خون تو
ما را هوای کوی تو دیوانه کرده است
نازم به پارسایی و اخلاصت ای شهید
نامت به قلب و دیده من نقش بسته است
ای پاسدار نامی توحید و بندگی
عمری به صد امید به راهت نشسته‌ام
جان چیست تا به پای تو ریزیم جملگی
هر چند همچو خلق تو مخلوق و حادثی
آبی که هست منشأ آبادی و حیات
بشکست از شکست دلت قلب روزگار
از اشک تو ز داغ علی اشک عرش ریخت
ای نفس مطمئن که بگشتی فدای دوست
تنها نه روضه‌ات شده دارالشفای ما
بهر شفای ناخوشی جسم و جان خویش
غیــر از دل شکستـه و چشمان پر ز اشک
شـرمنـده‌ایم گـر که نمـردیم در غمت
  راضی بشد خدای جهان از رضای تو
پیچیده در سرادق  گردون صدای تو
عالم نیرزد آن‌که شود خونبهای تو
بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو
راز و نیاز و اشک و نماز و دعای تو
قربان نام پرکشش و دلربای تو
 ای آفرین به همت و عشق و وفای تو
بوسم ز شوق، تربت مشکل‌گشای تو
جان‌ها فدای پیرهن و بوریای تو
قربان ابتدای تو و انتهای تو
تا حشر هست تشنه آب بقای تو
 گَریَم به اشک و غصه و بر های های تو
عالم در این عزای بشد هم‌نوای تو
قربان آن‌که گشت به گیتی فدای تو
 بهتر ز کُهل و سُرمه بود خاک پای تو
بنشسته‌ایم بر درِ دارالشفای تو
چیــزیم نیست تــا کـه بـریزم به پای تو
لیکن به‌پاست در دل و در جـان عزای تو

  تهران- ۱۴/۱۲/۹۲

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>