آخرین خبرها
خانه >> شهد شعر >> احساس حضور

احساس حضور

شبی که نشئه ز عشقش بُدم نه مست از تاک
شبی که بود وجودم ز عشق او مشحون
به دل همیشه حضورِ تو کرده‌ام احساس
همیشه ترس ز جرم و گناه خود دارم
تویی رحیم و تویی مونس و تویی محبوب
زمامِ دل به تو دادم که شاکرم از تو
ز عشق تست که این دل نشد اسیر کسی
بهشت باشدم آن گه که با توام همراز
به هر کجا که بخواهم شوی به خلوتِ من
اگـر چـه روح و تـن و هستی‌‌ام بـود از تـو
وجود من ز تو هست و ظهور تو از من
  غبارِ در گَهش از اشکِ دیده کردم پاک
بگفتم این سخنِ دل به خالقِ افلاک
به جان هماره کنم لُطف و فضل تو ادراک
وگرنه نیست ز هولِ تو در سر و دل باک
چسان به خشم ز خود دور سازیم حاشاک
به نهی تُست اگر کردم از گُنه امساک
به عاشقی که ز عشق تو گشت دامن پاک
ز عشقِ تُست که بر درگهت شدم چون خاک
ز شوقِ این همه نعمت کنم گریبان چاک
ولیـک وِردِ زبــانــم بـود جُعِلْـتُ فـداک
فَلَسْتَ تَظْهَــرُ لَــوْلایَ لَـمْ اَکُنْ لَوْ لاکَ[۱]

۱۰/۱۱/۸۰

[۱]. این بیت از مرحوم یعقوبی است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>