آخرین خبرها
خانه >> شهد شعر >> حسن دیرپای

حسن دیرپای

خواهم تو را چنان‌که لب تشنه آب را
از دیدگان مست و خرابت شدم خراب
با یاد تو شرار به قلب من اوفتاد
تشبیه تو به زهره و ماه است اشتباه
پرسند گر نشان تو ای حُسن دیرپای
شمع و شرار و شکّر و شور و شعور و شهد
روی و نگـاه و خنده و لطف و کلام و مهر
ریزد اگر ز باغ رُخت قطره‌ای به باغ
لـرزد ز مـوج گیسـویت این دل شبانه ‌روز
گویم به وصف خنده‌ات ای عشق صد غزل
  مستم چنان‌که هیچ نخواهم شراب را
باری سراغ گیر تو حال خراب را
یادت ربود روز و شب از دیده آب را
رُخسار تو نموده خجل آفتاب را
گر افکنی ز چهرۀ نازت نقاب را
شعـر و شُکوه و شِکوه و شُرب و شراب را
عشق و قـرار و دوزخ و مستی و خواب را
آرد به رقص گلشن و مشک و گلاب را
دریــا گـرفت از دل مـن پیــچ و تـاب را
سـازم بـه بـوی وصل تو صد شعر ناب را

تهران- ۲۶/۱۰/۸۴

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>