آخرین خبرها
خانه >> بایگانی برچسب ها : کلیات شهد شعر (برگ 20)

بایگانی برچسب ها : کلیات شهد شعر

کشتی رستگاری

دیشب سروش غیب زد از آسمان سرود از بهر آن‌که بوسه دهد ژاله روی یار پروانه در لهیب طربناک شمع سوخت از شرق ارض، شمس جهان‌تاب شد پدید تابید در مدینه به دامان مصطفی بگشاد چشم، غنچۀ گلزار انبیا آمد به دهر فخر امامت، جمال حق شش ماهه طی نمود رهی را که رهروان «اخراج الی‌العراق» ز جدش، نبی شنید ... ادامه مطلب »

دست جهود

می‌خواهد او که از من و تو گیرد انتقام روز و شبش به توطئه بگذشت و دشمنی می‌خواست تا که بشکند این نظم و انقلاب کارتر توان و جرأتِ این کار را نداشت از آستینِ عفلقیان، گشت آشکار آتش بیار معرکه شد رهبرِ عراق هشیاری تو، توطئه دشمنان شکست کاخِ‌سیاه رفت پی فتنه‌ای دگر چون دشمن‌است دوست نگردد، مخور فریب ... ادامه مطلب »

لهیب حادثه

لهیب حادثه بگذشت از کنارۀ خون گرفت رخصت بیداد در سحرگه درد نشست دشنۀ خون‌ریز در سرادق دل خلید ناوک دشنام بر گلوگه عشق رمید گرمی بازار از طراوت ماه طلوع کرد غبار و غروب کرد قرار ز خاک‌ریز بسیجی، سروش، دست‌افشان به قله‌های رفیع نماز، جلوۀ حق شکوه نعرۀ خمپاره با ترنم ذکر ببیـن تـو بُـردِ دعـایِ شـب هجوم ... ادامه مطلب »

پرچم افتخار

تا عِرض انقلاب بماند به پیش‌رو کرده خدا و رهبر و ملّت حمایتت بر دست و بازوانِ تو زد بوسه روحِ حق بر وعده‌های دشمنِ دیرین مخور فریب لرزد ز هر نسیم تن و شاخِ هر نهال در جبهه از جهادِ تو دین گشت سربلند کِشتیِّ تو، بذرِ همّت و ایثار و اقتدار افراشتـی تــو پرچـمِ مــردی و افتخــار خطِّ ... ادامه مطلب »

ساقی نامه

الهی به مستان دیوانه‌ات تو این ناله از نای من گوش کن الهی تویی آگه از راز من تو دانی که در هست و بودم تویی تو جان منی و جهان منی ز هجر تو تاب و توانم برفت نشاطم فرو مرد و تدبیر هم دگر طاقتم نیست، ساقی بیا از آن می که آدم از او بود شد بنوشید ... ادامه مطلب »