ای منتهای لذت هستی لقای تو گر لذت وصال تو را یافت عاشقی آید اگر به کوی تو سرگشتهای به راز فرخنده عاشقی که کند وصلت آرزو هرگز نگویمت «اَرِنی»۲ را که بینمت حور و قصور و جلوه فردوس خوشتر است زخمی که بر تنی بزنی عین مرهم است چـون بسمــل تپیــده به خون دارم آرزو بیگانه شد ز ... ادامه مطلب »