روزی که پا به عالم دنیا گذاشتم بر لوح دل به خامه عرفان رقم زدم صد تیغ غم ز غمزۀ گلشن چشیدهام صدها شرر ز چشم تو بر جانم اوفتاد بودم در انتظار که شاید گذر کنی آزادگی است گر که به دامت شدم اسیر از آن زمـان کـه دست بـه دامـن شدم تو را خوشبینـیام ز گــردش دوران صفـا فـزود |
پا در رکاب دولت والا گذاشتم تا در حریم پاک خدا پا گذاشتم تا اختیار خویش به گلها گذاشتم من این شراره را به تماشا گذاشتم داغ هزار لاله به صحرا گذاشتم من قید بندگی تو بر پا گذاشتم پـا بــر ســریــر عالــم بـالا گـذاشتـم چــون کـار خـویش را بـه خـدا واگذاشتم |
تهران- ۲۹/۲/۸۰