فصل بهار آمد و بگذشت ماه دی بلبل به سیر روی گل آمد ترانهخوان گلبن به رقص آمده در بوستان و باغ شاید که چون بنفشه سر از خاک برکنید بشکست صولت مه و بشکست سوز برف بر فرق کوه، باد بهاری کُله نماند از چشم یار نرگس شهلا خجل شکفت ای عطر هند و نافۀ چین و عبیر سند چشمم بـه راه تـوست کـه شاید گذر کنی جـز لطف یـار، عـاشق بیچـاره غم نداشت |
ساقی به گردش آمد و گرداند جام می چوپان شوق شادی دل آورد زِ نی سرمست لاله از رخ دلدار، نی ز می ای خفتگان بادیه، این خواب تا به کی برخاست حکم بهمن و بگذشت ماه دی آن سان که رفت گرزن[۱] کاووس و تاج کی از شرم آفتاب نهان میشود جُدَی گلنار یزد و نرگس شیراز و وَردِ ری ای رفته کی شـود کـه نظـرافکنـی ز پـی آیــا شــود کـه بـاز تفقّـد کنـی بـه وی |
قم- ۱۲/۹/۴۹
[۱]. گرزن یک نوع کلاه پادشاهی است.