آخرین خبرها
خانه >> شهد شعر >> چوپان شوق

چوپان شوق

فصل بهار آمد و بگذشت ماه دی
بلبل به سیر روی گل آمد ترانه‌خوان
گلبن به رقص آمده در بوستان و باغ
شاید که چون بنفشه سر از خاک برکنید
بشکست صولت مه و بشکست سوز برف
بر فرق کوه، باد بهاری کُله نماند
از چشم یار نرگس شهلا خجل شکفت
ای عطر هند و نافۀ چین و عبیر سند
چشمم بـه راه تـوست کـه شاید گذر کنی
جـز لطف یـار، عـاشق بیچـاره غم نداشت
  ساقی به گردش آمد و گرداند جام می
چوپان شوق شادی دل آورد زِ نی
سرمست لاله از رخ دلدار، نی ز می
ای خفتگان بادیه، این خواب تا به کی
برخاست حکم بهمن و بگذشت ماه دی
آن سان که رفت گرزن
[۱] کاووس و تاج کی
از شرم آفتاب نهان می‌شود جُدَی
گلنار یزد و نرگس شیراز و وَردِ ری
ای رفته کی شـود کـه نظـرافکنـی ز پـی
آیــا شــود کـه بـاز تفقّـد کنـی بـه وی

قم- ۱۲/۹/۴۹

[۱]. گرزن یک نوع کلاه پادشاهی است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>